مادر جان بخون برای بچه داستان=بچه بیا بازی انلاین

داستان شنل قرمزي و دوستان درقرن 21

1391/6/21 20:36
نویسنده : pegman pishva
884 بازدید
اشتراک گذاری
یکي بود يکي نبود .  غير از خداي مهربون هيچ کس نبود .

يه روز مادر شنل قرمزي رو به دخترش کرد و گفت :

عزيزم چند روزه مادر بزرگت مبايلش و جواب نميده . هرچي SMS هم براش ميزنم باز جواب نمده . online  هم نشده چند روزه!!! نگرانشم . چندتا پيتزا بخر با يه اکانت ماهانه براش ببر . ببين حالش چطوره !

شنل قرمزي گفت : مامي امروز نميتونم . قراره با پسر شجاع و دوست دخترش خانوم کوچولو و خرس مهربون بريم ديزين اسکي .

 

 
مادرش گفت : يا با زبون خوش مي ري يا مي دمت دست داداشت گوريل انگوري لهت کنه .

 

شنل قرمزي گفت : حيف که بهشت زير پاتونه . باشه مي رم . فقط خواستين برين بهشت کفش پاشنه بلند نپوشين .
مادرش گفت : زود برگرد . قراره خانواده دکتر ارنست بيان.مي خوان ازت خواستگاري کنن واسه پسرشون .

شنل قرمزي گفت : من که گفتم از اين پسر لوس دکتر خوشم نمياد . يا رابين هود يا هيچ کس دیگه!!! من فقط اون و مي خوام ...

 
شنل قرمزي با پژوي  206  آلبالوئي که تازه خريده از خونه خارج ميشه . بين راه حنا دختري در مزرعه رو ميبينه .

شنل‌ قرمزي : حنا کجا ميري ؟؟؟


حنا : وقت آرايشگاه دارم . امشب يوگي و دوستان پارتي دعوتم کردن .


شنل‌ قرمزي : اي نا کس حالا تنها مي پري ديگه !!

حنا : تو پارتي قبلي که بچه هاي مدرسه آلپ گرفته بودن اُمل بازي در آوردي!!! بهت گفتن شب بمون گفتي مامانم نگران ميشه . بچه ها شاکي شدن دعوتت نکردن .

 

 
شنل‌ قرمزي : حتما اون دختره ايکبیري سيندرلا هم هست ؟؟؟

حنا : آره با لوک خوشانس ميان .

شنل‌ قرمزي : برو دختره .......................... ( به علت به کار بردن الفاظ رکيک غير قابل پخش بود )

 

 

 

 
شنل قرمزي يه تک آف ميکنه و به راهش ادامه ميده . پشت چراغ قرمز چشمش به نل مي خوره !!!!! که مشغول گداییه . ميره جلو سوارش ميکنه .

 

 شنل‌ قرمزي: تو که دختر خوبي بودي نل !!!!!
نل : اي خواهر . دست رو دلم نذار که خونه . با اون مرتيکه ... راه افتاديم دنبال ننمون . 

 
شنل‌ قرمزي: اون که هاج زنبور عسل بود .


نل : حالا گير نده . وسط راه بابا بزرگمون چشمش خورد به مادر پرين رفت گرفتش . اين دختره پرين هم با ما نساخت ما رو از خونه انداختن بيرون . زندگي هم که خرج داره . نميشه گشنه موند .


شنل‌ قرمزي: نگاه کن اون رابين هود نيست ؟؟؟؟ کيف اون زن رو قاپيد !!!


نل : آره خودشه . مگه خبر نداشتي ؟ چند ساله زده تو کاره کيف قاپي . جان کوچولو و بقيه بچه ها هم قالپاق و ضبط بلند ميکنن !

 

 
شنل‌ قرمزي: عجب !!!!!!!!!!!!!!

نل : اون دوتا رو هم ببين پت و مت هستن . سر چها راه دارن شيشه ماشين پاک مي کنن . دخترک کبريت فروش هم چهار راه پائيني داره آدامس ميفروشه .

 

 شنل قرمزي : چرا بچه ها به اين حال و روز افتادن ‌؟؟؟؟


نل : به خودت نگاه نکن . مادرت رفت زن آقاي پتيول شد . بچه مايه دار شدي ، بقيه همه بد بخت شدن .

بچه هاي اين دوره و زمونه نمي فهمن کارتون چيه . شخصيتهاي محبوبشون شدن ديجيمون ها ديگه با حنا و نل و يوگي و خانواده دکتر ارنست و ... حال نمي کنن . ما هم مجبوريم واسه گذران زندگي اين کارا رو بکنيم   .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)